سرخط خبرها
دل‌نوشته همسر شهید محسن حججی برای شهید راه خدمت | حالا دست او از همیشه بازتر است برای خدمت‌رسانی

دل‌نوشته همسر شهید محسن حججی برای شهید راه خدمت | حالا دست او از همیشه بازتر است برای خدمت‌رسانی

  • کد خبر: ۲۲۹۷۸۲
  • ۰۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۳
زهرا عباسی، همسر شهید محسن حججی که به دست تکفیری‌های داعشی در سوریه به شهادت رسید، در فراق شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی، متنی نوشته که در فضای مجازی منتشر شده است.

به گزارش شهرآرانیوز، شهید، دوست‌داشتنی‌ترین، عزیزترین و پاک‌ترین بنده‌ خداست که انتخاب می‌شود برای جاودانه‌شدن، برای همیشه‌زنده‌بودن، برای تا قیام قیامت گره از خلق خدا گشودن، و غم ازدست‌دادنِ محبوب‌ترین بنده‌ خدا هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود.

حالا من انگار دوباره حاج‌قاسم را از دست داده بودم، انگار دوباره دی ماه سال ۱۳۸۴ شده بود و من باخبر می‌شدم حاج احمد کاظمی پدر معنوی‌ام در یک سانحه‌ هوایی به شهادت رسیده است، انگار باز من منتظر بودم یک نفر خبری از پیکر آقامحسن برایم بیاورد...

هرچقدر هم که تلخ‌ترین خبر‌ها را از شهادت همسر شهیدم شنیده باشم؛ از انگشت به دست نداشتن و از سر به تن نداشتن... 
هرچقدر که دردآشنا باشم؛ از درد فقدان و از درد زخم‌زبان‌ها... باز هم هنوز در بهت و حیرتم و هنوز نتوانستم باور کنم که رئیس‌جمهور، شهید‌جمهور شده باشد...

نمی‌توانم به قلب غم‌زده‌ام بفهمانم که این مرد دیگر نیست که مرهم زخم‌ها و دادخواه مظلوم و پیگیر حل مشکلات مردم باشد ولو در دورترین نقطه‌ صفر مرزی....

آخر طوری با تمام وجود بود، با اوج همتش کار می‌کرد و در عمل، پاسدار خون شهیدانمان بود که بعد از مدت‌ها، نفس راحتی می‌کشیدم و احساس می‌کردم او را برای همیشه خواهیم داشت...

شاید به خاطر همین است که در غم نبودنش اشک چشم‌ها خشک نمی‌شود و سوز دل‌ها مرهم نمی‌پذیرد... به خاطر اینکه همه را با شهادتش غافل‌گیر کرد.

یادم می‌آید از آخرین دیدارمان و می‌فهمم شهادت برای او چقدر خواستنی بوده است... در دیدارش با مردم اصفهان مثل یک پدر با من و پسرم علی صحبت و احوال‌پرسی کرد... وقت خداحافظی، از من خواست از شهید حججی بخواهم او را مثل خودش عاقبت‌به‌خیر کند... و چقدر با این جمله دل من لرزیده بود... آخر آقامحسن به تکرار از من می‌خواست برای عاقبت‌‌به‌‌خیری‌اش دعا کنم و حالا مردی دیگر این را از من می‌خواست... مردی که مثل پدر دوستش داشتم و فکر نبودنش دلم را آتش می‌زد...

هنوز سوگوارم و اشک می‌ریزم...، اما منِ دردآشنا یادم می‌آید که وقت نشستن نیست حتی اگر همیشه قلبم داغ‌دار باشد...

مرهم درد‌های ابدی‌ام را به یاد می‌آورم... باید دست روی زانو بگذارم و بلند بشوم و به سراغش بروم...

من در آن لحظه به لحظه‌هایی که احساس می‌کردم از رنج شهادت آقامحسن الان است که قلبم از کار بیفتد، تنها با پناه‌بردن به قرآن طاقت آوردم...

حالا هم دلم را به خودش می‌سپارم و تلاوتش می‌کنم تا جان چندباره بگیرم و قلبم آبدیده‌تر شود برای تربیت نسلی که قرار است همچون رئیسی‌ها در رکاب امام‌زمانشان بجنگند و بر باطل پیروز شوند...

خوشا به سعادتش که بعد از شهادتش نیز با خونش چه‌بسیار قلب‌ها را هدایت خواهد کرد و چه‌بسیار مشکلات را گره‌گشایی...

آخر حالا دست او از همیشه بازتر است برای خدمت‌رسانی... چراکه او شهید است و شهید زنده‌تر و بیناتر است از همه‌ زندگان... چراکه حالا او چیز‌هایی را می‌بیند که ما نمی‌بینیم و رمز و راز‌هایی را می‌داند که ما نمی‌دانیم...

«زهرا عباسی/همسر شهید محسن حججی/اردیبهشت ۱۴۰۳»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.